فاصله عمل تا شعار!
فکر نمی کنم در هیچ جای دنیا به اندازه ایران نگاه
مردم به معلولیت، انقدر با تحقیر و شعار همراه باشه. ما مردمی هستیم که گاهی به
شدت احساساتی هستیم ولی وقتی به یه فرد معلول می رسیم به همون شدت منطقی میشیم.
امروز به طور اتفاقی به عکس "بتانی همیلتون" برخوردم. موج سوار حرفه ای
آمریکایی که در برخورد با کوسه ها بازوی چپ خودش رو از دست میده. اما اون هرگز
ناامید نشد و دوباره به موج سواری برگشت. ما همیشه از شنیدن این داستانها هیجان
زده میشیم و بعد شروع می کنیم به سخنرانی های پرشور: "به این میگن زن"،
"آفرین عجب اراده ای داشته"، "خاک بر سر بچه ما که سالمه ولی هیچ
گهی نشده!". یا اگه معلول در اطرافشون باشه به محض اینکه ببیننش میگن: یه دختره
تو آمریکا وضعش از تو بدتره قهرمان شده، تو چرا نمیری تلاش کنی؟!! اما هیچکس نمی
خواد فکر کنه این پسره که باهاش ازدواج کرده چه تفکری داشته؟ جامعه آمریکا چه
امکانات و برخوردی باهاش کرده؟ جامعه ورزشی چطور اون رو پذیرفته؟ به این عکس با
دقت نگاه کنید. شما اگه برادر داشته باشید به اون اجازه میدید با یه دختر معلول در
این شرایط ازدواج کنه؟ اگر پسر هستید آیا می تونید در مقابل خانوادتون قرار بگیرید
و با دختری ازدواج کنید که یک دست نداره؟ آیا می تونید به کسی انقدر عشق بدید که
بتونه به زندگی حرفه ای و خانوادگیش برگرده؟ با خودتون صادق باشید!