تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۰۴ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۳۰

پایان داستان های زندگی

باید پایان خوبی برای همه اتفاقات زندگی می نوشتند. باید پایان داستانهای زندگی را مثل پایان همه داستانهای آبکی تلویزیون می نوشتند. اصلا باید آخر همه چیز خوب در می آمد. باید می دانستیم که آخر قصه خوش است و بدون هیچ نگرانی شبها آسوده می خوابیدیم. شاید زندگی اگر اینگونه می بود امید در چشمانمان بیشتر پیدا بود و هر روز در حادثه های بد زندگی اول ایمانمان از دست نمی رفت. باید پایان همه دردها، شفا می بود. باید پایان تمام جنگها، صلح. باید تمام رفاقت ها لبخند و پایان همه عشق ها، رسیدن و باید پایان رنجها، التیام نوشته میشد اما حیف... اتفاقات زندگی ما را کسانی رقم زدند که بیش از پایان خوش به منافع فردی فکر می کردند!

۹۴/۰۵/۰۴
7660 ...