تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۱۳ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۸

گور بابای عنوان!

شب مزخرفیه. انقدر دلم تنگ شده که دارم خفه میشم. می شد زندگی جور بهتری باشه اما نشد. چرا هیچوقت اونطور که میخوایم نمیشه؟ چرا هر چی بخوای چه کم و چه زیاد، رسیدن بهش انقدر محال میشه؟ می شد بابا باشه، تو باشی و کمی شادی. آخرش این دلتنگی ها، این تنهایی ها، این حسرت ها و این بدبختی ها یه شب کار منو گوشه این اتاق یکسره می کنه!

۹۴/۰۶/۱۳
7660 ...