تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۰:۰۵

مبداء تاریخ

گاهی در زندگی حوادثی پیش میان که میشن مبداء تاریخ! مثلا بابات میره و این میشه مبداء تاریخ زندگی تو. بعد از اون همه چیز به تاریخ بودن بابا و تاریخ نبودن بابا تقسیم میشه. یه فیلم می بینی و فکر می کنی بابا اینو دیده بود؟ از یه خیابون رد میشی و میگی هی با بابا اینو اومده بودم. یا یه عکس پیدا می کنی و تو ذهنت به یاد میاری که این عکس مال اون موقعست که بابا بود. توی زندگیت اتفاقاتی می افته که به خودت نهیب می زنی کاش بابا بود، اگه بود این کارو می کرد و اون اتفاق نمی افتاد. غذای جدیدت رو می چشی و میگی چرا برای بابا از اینها درست نکردم. لباس چند سال پیشت رو از توی کمد بیرون میاری و به یادت میاد اونموقع که بابا بود این لباس رو خریدم... کاش زندگی همه از امشب یه مبداء تاریخ خوب پیدا کنه که بعدها بگن: بعد از اون شب محرم سال نود و چهار چقدر اتفاقات خوب برامون افتاد!

۹۴/۰۷/۲۸
7660 ...

نظرات  (۱۱)

۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۰:۱۸ ایزابلا ایزابلایی
بغض
پاسخ:
...
براتون سلامتی و یه دنیا شادی آرزو می کنم:*
خدا بیامرزه باباتو :-( 
دقیقا امشب بیرون بودم، یاد اوایل محرم پارسال افتادم که با بابا رفتیم بیمارستان واسه چکاپ. ٣ روز دیگه ، هفت ماه از مبدا تاریخم میگذره :-( 
ممنون از دعاى خوب
پاسخ:
خدا پدرتون رو غریق رحمت الهی کنه. چقدر بد که در این مورد عین هم هستیم. خیلی شوک شدم...
خداوند بهتون صبر و سلامتی بده دکتر جان
۲۸ مهر ۹۴ ، ۰۰:۵۳ فاطیما کیان
برای شادی روحشون صلوات میفرستم
پاسخ:
لطفتون همیشه بی دریغ نصیب من شده... بسیار سپاسگزارم
وای دقیقا همینطوره. و جالبه دوم محرم 94 هم برا من شد مبدا تاریخ بعد فوت مادر. 
خدا پدرتون رو رحمت کنه انشاالله...
پاسخ:
ممنونم شهاب عزیزم. برات سلامتی و یه دنیا شادی آرزو می کنم...
خدا بیامرزه....
دلتنگی....
پاسخ:
ممنونم دوست عزیز
خدا رحمتشون کنه....
پاسخ:
ممنونم برای خانواده شما سلامتی و عزت آرزومندم
خدا رحمتش کنه.
پاسخ:
مرسی عزیز دلم:*
روحشون شاد 

پاسخ:
ممنون عزیز دلم:*
۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۰ رحیم فلاحتی
خیلی کنارمون نبود. مشکلاتی برای خودش پیش آورد که باعث شد زود از دستش بدیم. خیلی مهربون بود و به این خصلت شهره تو فامیل و دوستان... یاد مهربونی و صفاش دلتنگم می کنه به خصوص بعد این همه سال کسی از اطرافیان یادش می کنه. کاش بابا می دونست بعد بیست سال و اندی حتی اگه به خوابم هم می اومد کلی خوشحالم می کرد .
خدا ببخشه و بیامرزه همه عزیزای از دست رفته رو !
پاسخ:
بله درست میگید وقتی که کسی ازش به نیکی یاد می کنه دل آدم بیشتر تنگ میشه. این جای خالی حتی بعد از بیست سال هم توی ذوق می زنه. خداوند پدرتون رو بیامرزه و رحمت کنه استاد و به شما عزت و سلامتی و طول عمر بده انشاالله...
من نمیدونم مبدا این تاریخ کیه...؟! شهادت برادرم؟!  شوکی که سرطان مامانم داد بهمون وفوت زودهنگامش؟ یا فوت بابام؟!


از خدا برات وبرای همه ی دل از دست داده ها، فقدان زده ها صبر میخوام..،صبر و بردباری بر مصائب...

پاسخ:
منم برای دل داغدار تو آرامش و شادی از خدا میخوام عزیز دلم...
چرا من اینجور متنها رو تا میخونم بغضم می‌ترکهو اشک قلپ قلپ می‌ریزه رو صورتم...؟
+خدا رحمتشون کنه
پاسخ:
امیدوارم همیشه تنت سالم و لبت پر خنده باشه دوست خوبم.
+ممنونم...