تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

این روزها به شدت تحت فشارم. شایدم دارم همچنان امتحانات الهی رو یکی پس از دیگری پس میدم! آخه میدونید که اونهایی که خیلی بدبخت هستند خیلی امتحان میشن و در نهایتم رد میشن! بعد از شش سال که مغازه عروسک فروشیم رو بستم، دقت کنید پس از شش سال!! دو روز پیش از بانک زنگ زدن که: خانم محترم شما کارت خوان رو پس ندادید، دزدیدید و بردید و خوردید و زدید به چاک جاده! و من الان درگیر پرونده کارت خوان مغازه ای هستم که همش ضرر بود و حال همچنان بعد از این همه سال عین سگ درگیرشم. در این هیر و ویر و شلم شوربا، قضیه مبلها هم برای خودش شده قوز بالا قوز! مردک مبل فروش یک ماهه که من رو علاف یه دست مبل کرده و امشب برداشته برای من کلیپ مستهجن فرستاده که نمی دونم چی!! نمی دونم از پس بدبختی های مستمر به کجا پناه ببرم و ای کاش می تونستم حداقل اینجا یه چیزهایی رو بگم ولی حیف! به قول "تانزانیا" باید وبلاگمون رو جایی کنیم برای فحاشی! واقعا چرا وقتی توی این جامعه یه مرد چه به عنوان پدر و چه به عنوان شوهر و چه به عنوان خری به اسم دوست پسر نداری باید مدام مورد ظلم و اهانت و توهین قرار بگیری؟!!! و در آخرم دلم می خواد به توی عوضی فحش بدم و آبادت کنم و تف بندازم تو صورتت و هر چی فحش خواهر و مادر بلدم نثارت کنم که در چنین لحظاتی هیکل نحست از جلوی چشمم کنار نمیره! قشنگ بچسب به دوست دخترت عنه، من خودم از پس زندگی برمیام گه!

۹۴/۰۸/۱۰
7660 ...

نظرات  (۷)

با اینکه با فحش مخالفم.ولی از تو شنیدن یه لطف دیگه ای داره:)))
راحت باش رفیق
پاسخ:
واقعا مرسی که این استثناء رو قایل شدی:))
کمتر از فحش مادر بدی ناراحت میشم :))

پاسخ:
:)) مگه دروغ میگم؟!
۱۰ آبان ۹۴ ، ۰۰:۵۸ فاطیما کیان
خوش به حالت مراعات نمیکنی فحش میدی , کاش منم یکم تو  وبلاگم به خیلی از این خرایی که اعصاب برام نمیذارن فحش بدم , از بار منفیش حداقل یکم که کم میشه ...
پاسخ:
به نظرم توی وبلاگت حداقل راحت باش و مراعات کسی رو نکن. ما داریم هر ساعت و همه جا مراعات همه رو می کنیم دیگه وبلاگ رو بیخیال. 
آی گفتی.. تو روح هر چی مرد پفیوز و الدنگه.. خراااااا
پاسخ:
واقعا خواهر:/
بدبختی اینه که هرچقدرم فحش بدیم اونا همون خری که هستن باقی میمونن :|
پاسخ:
آره بابا بعضی ها خیلی پوست کلفتند این چیزها روشون تاثیر نداره:)
عروسک فروشی! چه شغل های متفاوت و هیجان انگیزی رو تجربه کردی! البته شاید فروشنده یکی دیگه بوده اما بازم خیلی خوبه. من دوست دارم بوتیک داشته باشم. اما ظرفیت ضرر دادن ندارم :\

پاسخ:
شغل خیلی خوب و شادی بود و منم چون ظرفیت ضرر دادن نداشتم تصمیم گرفتم جمعش کنم چون کرایه اش هم به زحمت در می اومد. 
۲۴ آبان ۹۴ ، ۰۲:۵۳ محسن رجب پور
سلام
جمله  «چرا وقتی توی این جامعه یه مرد چه به عنوان پدر و چه به عنوان شوهر و چه به عنوان خری به اسم دوست پسر نداری باید مدام مورد ظلم و اهانت و توهین قرار بگیری؟!!!» خیلی قابل تامل بود.
 یاد جمله :" ما که از امتحان الهی پیروز بیرون اومدیم حالا نوبت توئه."رضا عطاران در طبقه حساس افتادم، در صحبت با حسن داماد جدیدش.
در هر صورت برایتان آرزوی سربلندی را دارم از ته دل. 
خدا هست همین نزدیکی است،
 قدر این لحظه ها رو که آدم احساس میکنه هیچ پشتیبانی غیر از خدانداره رو بدونید. خیلی کارسازه.
پاسخ:
مرسی از اظهار لطفتون:)
بله سعی می کنم همیشه قدر دان باشم...