تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۱۶ آبان ۹۴ ، ۰۰:۳۹

قانون فرشته ها

باد میاد، انقدر شدید که حس می کنم همین لحظه هاست که خونه رو باد ببره. نمیدونم... اما دوست داشتم در این باد و سرمای بی وقفه بودی و من در شلوغترین پیاده روی دنیا بازوی تو رو می گرفتم و انقدر بهت می چسبیدم که ندید بدیدترین آدم دنیا به نظر بیام. من شبیه همون روزهای خیلی دور در ذهنم هی حرف بزنم هی حرف بزنم و تو فقط روبرو رو نگاه کنی و سعی کنی جلوی خنده ات رو بگیری. دماغهامون سرخ بشن و تو بگی: تو رو قرآن کم چرت و پرت بگو یه دستمال بده و بعد بزنیم زیر خنده... اون شب توی خیابون رو یادته که خیلی سرد بود و تو هی تند تند راه می رفتی؟ من گفتم: تو رو خدا یه کم یواشتر؛ تو گفتی: بدو خیلی سرده؛ گفتم: جون مامانت یه کم وایسا خسته شدم. چند لحظه ایستادی و در جا زدی و دوباره راه افتادی. گفتم: عه جون مامانتو قسم دادم مگه مامانتو دوست نداری؟ در حالی که داشتی از سرما می لرزیدی و از خنده روده بر شده بودی گفتی: دوست دارم ولی نه در اون حد. چقدر به این حرف الکی خندیدیم... تو باید باشی توی این شبهای سرد می فهمی؟ مردم باید خنده ما رو ببینند، باید باشی تو. من نمی فهمم قوانین زندگی و قوانین آدم ها رو. تو خودت گفتی من فرشته ام، گفتی فرشته ها پا ندارند بال دارند و مردم بالهاشون رو نمی بینند خودت گفتی. توی قانون ما فرشته ها تو الان باید باشی و من هیچ چیز جز اینو نمی فهمم...


* این پست رو سال نود و دو توی وبلاگ قبلیم نوشتم. تکراریه اما دوستش دارم و تصمیم گرفتم گاهی از وبلاگ سابقم چیزی بگذارم. از بابت تکراری بودن عذر خواهی می کنم.

۹۴/۰۸/۱۶
7660 ...

نظرات  (۳)

این چند خط رو که خوندم دیدم من چقدر تو چشیدن و چشوندن لذت واقعی عشق از دنیا عقبم... و چفدر دختری که من رو ترک کرد حق داشت. چقدر حقشونه دور افتادگی برای کسایی که این لذت بردن لحظه ای رو بلد نیستن...
پاسخ:
شهاب عزیزم شما هنوز در اول راه زندگی هستید و می تونی برای خودت و یکی دیگه لحظه هایی خیلی قشنگتر از اینو بسازی به شرط اینکه یه تکونی به خودت بدی و هی به گذشته نچسبی:)
اون موقع هنوز با وبلاگت آشنا نشده بودم.
 لطفا باز هم از پست های قدیمیت بگذار
پاسخ:
اتفاقا شما یکی از خواننده های همیشگی من بودی:) برای این پست هم کامنت گذاشته بودی.
بله حتما و مرسی به خاطر اینکه بهم روحیه میدی:*
جدی؟! عجیبه که یادم نمیاد. چی کامنت گذاشته بودم حالا؟
پاسخ:
الان دیدم این پست کامنتهاش بسته بوده و برای پست پایینیش کامنت داده بودی که تصویرشو در اولین فرصت برات میفرستم:)