تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۲۸ دی ۹۴ ، ۱۵:۲۷

از قول دیگران 2

پدر دیوار محکمی بود

که ما روی سینه اش میخ می کوبیدیم

تا خندهای کوچکمان را قاب کنیم

مادر پنجره ای میان سینه دیوار

و ما هر وقت دلمان می گرفت

روبروی او می ایستادیم و آه می کشیدیم!

ما بچه های بدی بودیم...


*شعر: ستاره جوادزاده


۹۴/۱۰/۲۸
7660 ...