تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۰۹ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۳۸

پر شدن آدم ها از زندگی

ظرفیت آدمها یه جایی و یه وقتی که تصورش رو نمی کنی، پر میشه! بعد توی اون لحظه ممکنه اتفاقات عجیبی بیفته. مثلا با کوبیده شدن محکم در خونه همسایه به گریه می افتی یا وقتی سریال مورد علاقه ات به موقع پخش نمیشه، به حد مرگ عصبانی میشی یا وقتی تیم ورزشیت گند می زنه، ایست قلبی به سراغت میاد! هیچوقت کسی نمی فهمه دقیقا کجا و کی ظرفیت آدمها برای تحمل؛ تموم میشه. مثل اون پسره... همون که تا روز آخر خدمت مرخصی نگرفت و کاری نکرد که اضافه خدمت بخوره. روز آخر رفت تا کارت پایان خدمتشو بگیره و برگرده به شهرشون. بهش گفتند: فردا! شب توی پادگان صدای شلیک یه گلوله پیچید و... ظرفیت آدمها حدی داره و یه روز تو دیگه طاقت یک ساعت بیشتر تحمل کردن رو نداری و خودت کار رو تموم می کنی!

۹۴/۱۲/۰۹
7660 ...

نظرات  (۶)

من بارها به این مرحله ی خطرناک رسیدم اما دست نگه داشتم انگار که همون لحظه خدا تو ظرف وجودم بنزین بریزه و روشنم کنه
پاسخ:
به نظرم آدمیزاد وقتی به اون نقطه برسه دیگه نمی تونه دست نگه داره و بالاخره به یه وسیله ای خودش رو تخلیه می کنه.
با شنیدن ماجراهای این چنینی همیشه از خودم میپرسم اون فرد تو اون لحظه ب چی فکر میکنه? چی میشه ک ی نفر قید همه ی زندگی و خانواده و آینده شو میزنه?! چی میشه ک آدم طاقت 1ساعت بیشتر تحمل کردن رو نداره?!اصلن نمیتونم خودمو تو اون لحظه تصور کنم! حتی نمیتونم فکرشو بکنم ک بخوام از همه چی بگذرم و کارو تموم کنم!
پاسخ:
منم همیشه به این سوالها فکر می کنم و واقعا نمی دونم یکی باید چقدر عرصه بهش تنگ بشه که دست از زندگی بکشه...
چند بار به این نقطه رسیدم اما جراتش  رو نداشتم
پاسخ:
شاید فکر کردی که به اون نقطه رسیدی کسی چه میدونه:)
سلام
من این هفته (احتمال زیاد جمعه) برمیگیردم پادگان.
سوم فروردین 95 روز ترخیصیمه.
دعا کن ختم به خیر شه :)
پاسخ:
سلام. خب به سلامتی:)
انشاا.. که ختم به خیر میشه نگران نباش سرباز جان:)
دنیا جای مزخرفیه 7660 عزیز، با هر جور انرژی مثبت و کوفت و زهرمار دیگری هم درست نمیشه متاسفانه، من که به این نتیجه رسیدم اشتباهی تو این سیاره متولد شدم من به درد نظام حاکم بر زمین نمی خورم.
پاسخ:
و وای به حال روزی که آدم به این نتیجه برسه که انرژی ها هم بی اثر هستند. اون وقت خیلی دیگه زندگی سخت میشه:(
۱۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۸ فاطیما کیان
خیلی خیلی قابل لمسه برام چون یک بار با این حس فقط چند ثانیه فاصله داشتم ...
پاسخ:
لحظه سختیه و ای کاش هیچ کس لبریز نشه.