تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۳

آن مرد زور نداشت!

شاید متروی "امام خمینی" یکی از بدترین خط متروهای دنیا باشه. البته من متروهای هیچ کشور دیگه ای رو ندیدم ولی به راحتی می تونم حدس بزنم که این ایستگاه مترو فاجعه ست! چند روز پیش بعد از سالها گذرم افتاد به متروی "امام خمینی"! در حد تیم ملی شلوغ بود ولی به خودم قوت قلب دادم که خب اینجا آسانسور داره و جای هیچ نوع نگرانی نیست. با نسرین که ویلچیر رو هل میداد و آزیتا تقریبا شیرجه زدیم توی آسانسور که یه پیرمرد هم توش بود، در بسته شد ولی ما بالا نمی رفتیم. جل الخالق! دوباره امتحان کردیم و دوباره آسانسور بالا نرفت. یه چیزی شبیه آیفن اونجا بود که ما زنگش رو زدیم. دوستی از پشت آیفن گفت: بفرمایید؟ گفتیم: چرا آسانسور بالا نمیره؟ دوست عزیز فرمودند خرابه اما پله برقی هست! از اون وسیله بیرون اومدیم و توی ایستگاه هر چی گشتیم حتی یکی از پرسنل رو برای بالا بردن ویلچیر از روی پله پیدا نکردیم چون بردن ویلچیر روی پله برقی اساسا یک کار فوق حرفه ایه! در همین گیر و ویر و اون همه مرد یه آقایی با یه کیف دستی و کت و شلوار و عینک به دست جلو اومد و شجاعانه پیشنهاد کمک کرد. قد بلند و هیکل لاغری داشت و به نظر می رسید این کارو بلده! خودم رو اول به خدا و بعد هم به اون آقا سپردم. هنوز دو تا چرخ جلو روی پله ها نرفته بود که تعادل ویلچیر به هم خورد و جیغ منو و نسرین و آزیتا بالا رفت. وسط همه این استرسها و اضطراب افتادن از اون پله ها، این آقای محترم، ضمن آروم کردن ما می گفتند: نترسید نترسید فقط این عینک من نشکنه!! خلاصه با فلاکت و بدبختی ما به بالای پله ها رسیدیم و نفسی کشیدیم... رو به بچه ها گفتم: بازم خدا پدرش رو بیامرزه توی اون همه آدم، مرد بود و غیرت داشت و به ما کمک کرد و آزیتا در جواب من به صورت تحکم آمیزی یادآوری کرد که: آره عزیزم مرد بود ولی زور نداشت، مرد باید زور داشته باشه، داشت دستی دستی می کشتمون! دیدم راست میگه. اگه روی اون پله های بی صاحب می افتادیم اول از همه خود اون مرد باغیرت ضعیف می مرد و بعدم من! ولی جدا از همه این داستان ها کاش ما یاد می گرفتیم نسبت به هم مهربون باشیم. شما نمی دونید مهربونی به آدم های معلول چقدر امید به زندگی و انگیزه بیرون اومدن از خونه رو در اونها افزایش میده. حتی مهربونی در حد یک لبخند...

۹۵/۰۲/۱۶
7660 ...