تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۲۳ دی ۹۵ ، ۱۷:۳۱

این داستان واقعیست!

چند ماه پیش شاید بهار یا زمستون گذشته یا حتی تابستون سال قبل در یک دعوا پسر بزرگ خانواده ای مرتکب قتل دوستش میشه. در جریان تحقیقات پلیس برادر کوچک خانواده هم به جرم معاونت در قتل دستگیر و به پنج سال حبس محکوم میشه. اولیای دم به هیچ طریقی حاضر به رضایت دادن نمیشن! در همین بین، برادر مقتول به همراه دوستش به مادر میانسال قاتل "تجاوز" می کنه تا هر دو برادر رو در حبس دچار فشار عصبی کنه!! مادر به دلیل اینکه هنوز امید داشته برای پسر بزرگش رضایت بگیره از شکایت منصرف میشه و البته کدوم زن میانسال شکسته ای توی شهرستان ممکنه از این دادگاه به اون دادگاه بره و جلوی همه بگه دو تا جوون به من تجاوز کردند؟! پدر خانواده بر اثر این شرمساری و ناامیدی محض دق مرگ میشه! خبرها به گوش پسر کوچیک خانواده می رسه و تقاضای مرخصی می کنه... من به دو روز پیش این موقع فکر می کنم. احتمالا با یه پلاستیک لباس دم دم های غروب با قلبی پر از خشم پاش رو از در زندان بیرون میگذاره. احتمالا قبلا به اینکه می خواد چکار کنه فکر کرده. صبح فردا قتل های خونین اراک که در راس حوادث روزنامه های دیروز بود، شکل می گیره! البته که به قول معروف "حکم اصلی مال خداست" اما شما این واقعیت رو چطور قضاوت می کنید؟ اگر برادر شما اعدام بشه و به مادرتون تجاور کنند و پدرتون دق مرگ، شما چکار می کنید؟ من اما براش دعا کردم بعد از همه این طوفان ها، امشب توی انفرادی آرامش داشته باشه و راحت بخوابه...

۹۵/۱۰/۲۳
7660 ...

نظرات  (۱۶)

سه تا فیلم سینمایی ازش درمیاد ناموسا, اخه میشه مگه؟!
خیلی پیچیدس داستانش...موادمخدر, قتل, تجاوز, سلاح گرم...
ما همیشه یه طیف هایی رو از اجتماع نادیده میگیریم متاسفانه به دلیل اینکه خودمون کمتر باهاشون برخورد داریم فک میکنیم وجود خارجی ندارن! هرزگاهی این حوادث باعث میشه یادمون بیاد بدنه جامعه از همچین خانواده هایی هم تشکیل شده. امیدوارم مشکل اقتصاد و بیکاری در اسرع وقت حل بشه تا این جرم ها حالت مسری پیدا نکنه.
پاسخ:
این کامنت شما برای من باعث افتخاره از جهت این که پای این پست جای اینکه من رو به خاطر صحت و سقم داستان به چالش بکشونید به نکته مهمتر اشاره می کنید و نشون می دید آدم های فهمیم هنوز هم وجود دارند. ممنونم
در واقع همینه که شما گفتید. این دسته از افراد بدنه اجتماع هستند که همیشه کمتر دیده میشن و گاهی اصلا دیده نمیشن. اتفاقا این خانواده ها "هم قاتل و هم مقتول" ساکن قسمت پایین شهر بودند یعنی آسیب اول در همون جا و ناشی از مشکلات اقتصادی و فرهنگی شکل گرفته.

ولی من داستانش رو جور دیگه‌ای شنیدم :| 
اصلا تجاوز نداشت!! و گویا جزو مقتولین همین دو سه روز پیش زن خود قاتلم بوده( یعنی زن خودشم کشته ) ....
اصولا تو این قضایا اینقدر یک کلاغ چهل کلاغ و شایعه‌های زیاد و شاخ و برگ به داستان اصلی اضافه میشه که سخت میشه فهمید بالاخره داستان اصلی چی بوده...
به هر حال هر چی بوده خیلی شوک آور بود ...
پاسخ:
البته همیشه اصل داستان رو به خاطر تشویش افکار عمومی بیان نمی کنن ولی منبع من موثقه. بله خیلی شوک آور و دردناک بود.
۲۳ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۶ دکتر میم
جدی داستان اینه؟!!
من فقط خبر یه قاتل اراک رو شنیدم!
واای!
خدا به همشون صبر بده!
پاسخ:
بله خدا بهشون صبر بده به هر دو خانواده.
۲۳ دی ۹۵ ، ۱۹:۴۶ کوالای پیر
خدا به مادرش صبر بده :(
پاسخ:
الهی آمین...
من نمیدونم که آیا این صحت داره یا نه . امامیشه قضیه رو از زاویه دید یه نفر دیگه هم دید.از زاویه سوم شخص! اینکه اگر اون قتل اول اتفاق نمی افتاد اون وقت نه طرف خودش اعدام می شد نه برادرش زندانی می شد نه برادر مقتول حاضر می شد برای فشار یه همچین کاری رو بکنه . نه اون دوست برادر قاتل وارد ماجرا می شد . نه یه مرد به خاطر فشار تحمل این چیزها جونش رو از دست میداد نه این تعداد آدم کشته رو دست ملت می موند . شاید همه ی این ها بر می گرده به انتخاب اولین نفر . اولین نفری که تصمیم گرفت چه سهوا چه عمدا یک نفر رو هل بده یا بکشه . ... روابط انسانی واقعا پیچیدن .
پاسخ:
البته این که شما گفتید زاویه دید نمیشه ولی در واقع قتل اول پایه همه این حوادث بود باهاتون موافقم.
چه ماجرایی! نشنیده بودم...
کاش هیچ وقت جای اون پسر نباشم
پاسخ:
آره منم فقط به اون فکر می کنم...
حالا شما از کجا مطمئنی که قضیه این بوده؟؟!
بعلاوه کسی که توی ”شهرستان!!!“ روش نمیشه این دادگاه اون دادگاه بگه بهش تجاوز شده، مسلما نمیذاره خبرش تو کل مملکت هم پخش بشه. درضمن اون چیزی که تو رسانه ها گفته شده با این داستانی که شما تعریف کردی تناقض های بسیاری داره!
پاسخ:
من اصراری ندارم  شما باور کنی!
ولی من اصرار دارم درمورد درست بودن خبری که میشنویم و پخش می‌کنیم، فکر کنیم🌸
ولی من اصرار دارم درمورد درست بودن خبری که میشنویم و پخش می‌کنیم، فکر کنیم. و این چیزی از در نظر گرفتن طیف های مختلف جامعه کم نمیکنه.🌸
چه وحشتناک شوکه شدم واقعا حیوانی ترین رفتار تجاوز به مادر میانسال یعنی هیچ رقم نمیتونم درک کنم ادم چقد میتونه پست باشه که اینکار رو بکنه چه سخت  وعذاب اور بوده برای پسر خانواده هزار برابر بدتر از مرگ ....
پاسخ:
بله مخصوصا اینکه توی بند مدام پشت سرش میگفتند: شلوار ننه فلانی رو کشیدن پایین! نمیشه گفت این حرف چقدر فشار روانی میاره.
۲۶ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۵ یه داوطلب
بقیه ی آدم های این داستان که زنده ان و باید زندگی کنن واقعا شرایط غیرقابل تصوری دارن! اصلا نمی دونم والبته نمی خوامم بدونم چطور میشه با این وضعیت کنار اومد :(
پاسخ:
اگر میشد با بعضی حقایق کنار اومد خودکشی، انتقام و مسایل دیگه اتفاق نمی افتاد...
۲۶ دی ۹۵ ، ۱۰:۲۳ علی کافه چی
آدم موجود عجیبیه. تا دیروز از دیدن عکس قاتل و رفتارش سراسر خشم بودم و اون رو یه روانی تصور می کردم.
ولی الان تو ذهنم یه قهرمانه. و مُحق.
همیشه اتفاقات اون چیزی نیستن که ما تو لحظه ی اول می شنویم و می بینیم.


پاسخ:
شاید برای همینه که این روزها همش میگن قضاوت نکنید! چون همه چیز انقدر باور ناپذیر شده که به راحتی نمیشه گفت کدوم طرف مقصره. 
واااای واقعه شوکه شدم
هیچ انتظار دیگه ای نمیشد از این پسر داشت یعنی بهش چی گذشتهههههههه وقتی شنیدهههه یه لحظه ام نمیشه هضمش کرد
پاسخ:
بله اصلا نمیشه تصور کرد در چنین شرایطی ممکنه به آدم چی بگذره!
چقدر داستان هست پشت هر چی که ما ساده قضاوتش میکنیم..
پاسخ:
دقیقا همینطوره. شما خلاصه و مختصر و مفید و عالی بیان کردید.
سلام
بهمن خیلی ماه نوستالژیکیه
سرودا و اهنگای اول انقلاب و تصاویر مردم سال 57
برفای سنگینی که قدیما میومدو...

خیلی وقته از نوشتن این پست می گذره... اما دارم به سیاهی ها فکر می کنم و به اون پسری که درموردش گفتی... واقعا تونسته به آرامش برسه؟ بعید می دونم. سرنوشت شومش با بدبختی گره خورده. مثل سرنوشت همه ی آدم های این دو خانواده و امثال این خانواده ها..........................................
پاسخ:
دقیقا همینطوره بعضی از ماها هیچوقت انگار قرار نیست به آرامش برسیم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی