تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۲۸ آبان ۹۷ ، ۲۳:۲۳

توییتر

دوستم گمون می کنه دنیای توییتر منو خوشحال کرده و من تونستم بالاخره اون فضای مورد علاقه ام برای بحث و دعوا رو پیدا کنم. البته شاید واقعا اوایل اینطور بود. از کشف اون همه آدم با اون همه تفکرات مختلف لذت می بردم اما کم کم مثل بقیه فضاها منو رو به افسردگی کشوند! توییتر پر از آدم های کوچیکتر از من بود که سرشار از خلاقیت بودند. آدمهایی که تفکر داشتند. فکر می کردند و توی کمترین کاراکتر و فضای موجود، بهترین و صریح ترین افکار رو منتقل می کردند. پر از  آدمهایی که عکاس و خبرنگار حرفه ای بودند. آدمهایی که زبان انگلیسی شون عالی بود. آدمهایی که فوق العاده پولدار بودند و یه جور خاصی بودند!! کلا من اون وسط زیادی معمولی هستم. انقدر معمولی که از خودم تهوع می گیرم. انقدر بدون مسیر، بدون هدف، انقدر سردرگم... راستش رو بخوام بگم اینه که این روزها از خودم راضی نیستم و کاری هم از دستم ساخته نیست!

۹۷/۰۸/۲۸
7660 ...

نظرات  (۳)

توییتر رو هیچ وقت دوست نداشتم. ناملموسه برام
پاسخ:
من به خاطر تحلیل هاشون از وقایع جاری در کشور، دوستش دارم. به نظرم نگاه آدم به حوادث رو عمیقتر می کنه.
۰۲ آذر ۹۷ ، ۲۲:۲۶ رحیم فلاحتی
من هم نتونستم اونجا باشم .
درود بر وبلاگ نویس ها!
پاسخ:
درود بر اونایی که همیشه بودند و کم نیوردند عین شما :)
من کلا با محیط توییتر هنوز نتونستم ارتباط برقرار کنم :/ حالا اینکه فیلتره بماند 
پاسخ:
شاید اصلی ترین مشکل توییتر همین فیلتر بودنش باشه اما این جور فضاها در کنار همه بدیهاشون برای دستیابی به خبرهای واقعی گزینه خوبی هستند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی