تعبیر وارونه یک رویا
امان از این بارونهای بی امان توی فیلم های جیرانی...
"تعبیر وارونه یک رویا" رو شبها نگاه می کنی؟ اصلا یادت میاد که "شام آخر" رو هم، همین جیرانی نوشته بود؟ آره همون فیلمی که عاشقش بودی! من ازش همون بارون هاش رو یادمه. "میهن مشرقی" وقتی درخواست ازدواج شاگردش رو شنید انقدر حالش خوب شده بود که از دانشگاه تا خونه رو زیر بارون یه بند راه اومده بود و خندیده بود و اصلا یادش نمونده بود که ماشینش رو جلوی دانشگاه جا گذاشته. یادته حتی یه بار به من گفتی که ته چهره ام شبیه "کتایون ریاحی" می مونه! امان از عشق و امان از بارون های بی هوا توی فیلم های جیرانی. من این روزها از اون حس های "میهن مشرقی" و حتی از خود تو خیلی دورم. حتی دیگه کمترین شباهتی هم بین خودم و "کتایون ریاحی" نمی بینم اما این شخصیت جدید سریال جیرانی چقدر شبیه توه! بغض می کنه و توی چشمهای زنه نگاه می کنه و میگه: جبران می کنم! چقدر شبیه توه وقتی داره نقش عاشق تمام عیار رو برای دو نفر بازی می کنه و کسی جز خودش نمی دونه همه اینها فقط یه بازیه برای رسیدن به منافعش! از مانی شام آخر تا محسن روانبخش این سریال... خدای من انگار تغییرات تو رو در تمام این سالها ساختند. امان از این بارون های بی امان توی فیلم های جیرانی و صدای رضا یزدانی که هر شب منو تا کجاها که نمی بره...