تا سن پطرزبورگ

۱۳ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۸

گور بابای عنوان!

شب مزخرفیه. انقدر دلم تنگ شده که دارم خفه میشم. می شد زندگی جور بهتری باشه اما نشد. چرا هیچوقت اونطور که میخوایم نمیشه؟ چرا هر چی بخوای چه کم و چه زیاد، رسیدن بهش انقدر محال میشه؟ می شد بابا باشه، تو باشی و کمی شادی. آخرش این دلتنگی ها، این تنهایی ها، این حسرت ها و این بدبختی ها یه شب کار منو گوشه این اتاق یکسره می کنه!

۹۴/۰۶/۱۳
7660 ...