صرفه جویی زن، سرافرازی مرد!
من توی زندگی خانوادگیم، جزء اولین چیزهایی که یاد گرفتم، صرفه جویی بود! الگوی ما در زندگی مامانم بود که همیشه حتی وقتی اوضاع خوب بود، صرفه جویی می کرد و این صرفه جویی شامل همه چیز می شد. از پول گرفته تا مواد غذایی و لباس و کفش و... اتفاقا اخلاق خوبی هم بود چون همین شیوه مامانم در زندگی باعث شد که درآمد بابا هر چقدر هم که کم بود مدیریت بشه و ما هیچوقت نخوایم از کسی کمک بگیریم یا محتاج کسی باشیم. مامان همیشه یه پول برای روز مبادا داشت و در مواقع اضطراری اونو رو می کرد و خانواده رو از بحران نجات میداد و بابا هم که به مدیریت اقتصادی مامان ایمان داشت همیشه پولهاشو تا قرون آخر به اون میداد. خلاصه که من با این سیستم بزرگ شدم و الان وقتی زندگی بعضی ها رو می بینم جوش میارم! مثلا همین همسایه مامان اینا؛ زن همسایه بسیار زن خوبیه ولی فاقد هر نوع مدیریته و حتی خرید خونه رو هم شوهرش انجام میده. شغل مرد همسایه تا همین چند وقت پیش سلمونی بود که به بهانه اینکه نمی صرفه اونو جمع کرد و یه ماشین خرید تا با رانندگی روزگار بگذرونه! و خب الان به شکست مطلق رسیدند. چرا؟ چون از مهمونی و خریدهای اضافه نمی زنند و دو هفته پیش که زن همسایه زایمان کرد تا یه هفته اقوام اینور و اونور خونه اینها می خوردند. که چی؟ که خانوم برای دومین بار زاییده!! امروز که مرد همسایه رو دیدم دلم خیلی براش سوخت. چون اجاره خونه رو نداده بود و مستاصل نمی دونست چکار کنه. دلم می خواست بهش بگم: دوست عزیز با این اوضاع اقتصادی خراب، بچه دوم رو می خواستی چکار؟ این همه ریخت و پاش برای چی بود؟ گوسفند کشتی که چی؟ اما نمی تونستم هیچکدوم اینها رو بگم چون اونها شب مهمون داشتند و مرد آماده شده بود که بره خرید! تو رو خدا این زندگی وامونده رو مدیریت کنید چون غم انگیزترین صحنه دنیا، چهره مردیه که بدهکاره...