دعانویس ارزون!
آدمیزاد یه وقتهایی که از عالم فیزیکی ناامید میشه چیزی به ذهنش نمیرسه جز اینکه دست به دامن ماوراء بشه! همین افکار ماورایی بود که اون شب جلوی چشمهای متعجب همخونه ام به یکی از همین دوستان وبلاگی که معتمد و مورد اعتمادم بود مسیج دادم و ازش خواستم یه دعا گیر خوب با قیمت مناسب بهم معرفی کنه! ایشونم اول جدی نگرفت ولی وقتی دید من به شدت به این کار اصرار دارم، قبول کرد و قرار شد من مبلغی پول و یه لباس رو براش بفرستم تا خود ایشون برن دنبال بقیه کار. این وسط هم همخونه محترم معتقد بود که چون طرف پول کم می گیره دعاش تاثیری نداره!! خلاصه که فرد مورد اعتماد من بعد از چند وقت دعا رو که با تشریفات کامل بود، به دست من رسوند و منم مو به مو انجام دادم! هر روز صبح به امید اینکه احتمالا امروز همون روزه که قراره دعا اثر کنه، بیدار می شدم و شب به امید اینکه فردا اون روزه که دعا اثر کنه به خواب می رفتم. تا اینکه همخونه محترم فرمودند بگذار چهل روز بگذره چون از هر دعایی باید این مدت رد بشه تا به استجاب نزدیک بشه. بعد از چهل روز هم همچنان با امید منتظر تحقق دعا بودم ولی بعد از این مدت کار به گره بزرگی افتاد که باز کردنش از دست گذشت و به دندون رسید. حالا هر وقت که بحثش پیش میاد همه خانواده به علاوه همخونه محترم زبون به شماتت و سرزنش من باز می کنند که "دیدی بهت گفتیم"! کسی چه میدونه شاید اصلا این قسم کارها درست نباشه، شایدم باشه، شایدم دعاش ارزون بود، شایدم دعانویسش تمرکز نکرده بود. خلاصه اینکه وای به حال روزی که انسان بخت برگشته از ماوراء هم ناامید بشه...