قطار 3:10 دقیقه به یوما
چند سال پیش فیلم " قطار 3:10 دقیقه به یوما" رو با پدر مقدس نگاه کردم. برای ما که عاشق سینمای وسترن بودیم و در سالهای قحط این ژانر به سر می بردیم دیدنش خیلی حال داد. ما هر دو عاشق داستان های اینطوری بودیم. توی آمریکا، توی مزارع پر از گاو و اسب، دشت های وسیع، آدمهای ماهر در تیراندازی، کلانتر، چشم های آبی که توشون می شه غروب رو تماشا کرد، موهای روشن و هدفی که میشه براش راحت و قشنگ مرد! بعد از اون بارها تلویزیون این فیلم رو پخش کرد اما من نگاه نکردم با خودم فکر کردم شاید دیگه هیچوقت به اون قشنگی نباشه و دیگه اون لذت رو نده. اما امشب وقتی در عین ناامیدی محض کانال های خالی تلویزیون رو بالا و پایین کردم و چیزی پیدا نکردم به ناچار روی این فیلم نگه داشتم. آخرهاش بود اما من به تماشای همه اون چیزهایی که دوستشون داشتم رسیدم. موزیک، نگاه مطمئن قهرمان فیلم، قطاری که به یوما می رفت و پدری که دیگه نبود... آمریکایی ها همیشه خوب فیلم می سازند!