امید گرم است
نمیدونم تا به حال چند بار فیلم " اینجا بدون من" رو دیدم ولی این بار آخری که دیدمش، دیدم چقدر قشنگ امید رو به تصویر کشیده بود. اونجا که "معتمد آریا" برنج آبکش می کرد و خورشت رو محکم و با انگیزه هم میزد و تم طوسی بیرون و توی خونه رو کمرنگ و بی فروغ می کرد. اونجا که روی پله ها کنار همکارش نشست و سکه ها رو گرفت و گفت: راضی به زحمتشون نبودم اون بنده های خدا هم وضعشون بهتر از ما نیست. چقدر امید گرم بود وقتی توی زمستون بین کارگرها شیرینی پخش می کرد و موقع برگشت که حکم بازنشستگیش رو گرفته بود و پشت به دوربین محکم راه می رفت و ردیف درختهای لخت زمستون رو پشت سر میذاشت. فقط امید بود...