تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۶:۳۷

مبل ها

بالاخره مبلها رو فروختم. همین امروز. بعد از اتفاقات بدی که بابت گذاشتن مبل ها توی سایت تجربه کردم بالاخره اونها رو فروختم. به یه خانواده خوب و مهربون. روی قیمت اصلا تخفیف نگرفتند و معتقد بودند قیمت کاملا صادقانست. از مبلها خوششون اومد و البته از خونه. گفتند چقدر انرژی مثبت داره. دو تا خواهر بودند که برای خونه مجردی خواهرشون داشتند خرید می کردند. خیلی صمیمی و دوستانه برخورد کردند و با هم کلی حرف زدیم. با وجود اینکه متاهل بودند سودای رفتن داشتند. انگار این روزها همه به رفتن از اینجا فکر می کنند اونم فقط برای یک چیز: آرامش... خوشحال بودم که مبل ها رو به اونها فروختم. حالا مطمینم همه اون خنده ها و خاطرات خوبم با مبلها به جایی میرند که آدمهای اون دغدغه پول و گرفتاری ندارند. دغدغه عشق و آرامش دارند. شاید فکر کنید من چقدر مال دوستم ولی باور کنید اینکه بعدا چه کسانی از وسایل شما استفاده می کنند می تونه بهتون حس های متفاوتی بده. الان حس من خیلی خوبه و واقعا دعا می کنم اون خانم هم با اون مبلها فقط خاطرات خوش داشته باشه و البته آرامش...

۹۴/۰۶/۱۹
7660 ...

نظرات  (۱۱)

خیلیم عالیه.. انشاءالله که پولش برکت داشته باشه برات و شادی های بیشتری بیاره..
تجربه بدی دارم از مزاحمت های تلفنی این جور سایت ها.. کصافدا.. 
پاسخ:
مرسی عزیزم خیلی ممنون از این کامنت خوبت:)
وای روانی می کنند آدمو:/
یک روز هم من واسه خونه مجردیم خرید می کنم. امیدوارم اون روز با آدم هایی مثل تو برخورد کنم.
پاسخ:
مرسی تو همیشه بیشتر از لیاقتم بهم لطف داشتی:)
خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم موفق باشین
پاسخ:
مرسی سحر جان:) :*
خوبه که راضی هستی از فروشت :)
در مورد اون بخشم که گفتی میخوان برن برای آرامش باید بگم اگه منظور رفتن از این کشور بوده که من مخالف نسبی ام...
نسبی از این لحاظ که رفتنی که پشتش فکر نباشه آرامش نمیاره ...
یه پست گذاشته بودم وبم در مورد فرار مغزها ... متاسفانه دید غلطی توی ایران جا افتاده به اسم اینکه از ایران رفتن عامل خوشبختی و آرامشه ...
هر جایی میتونه باعث آرامش بشه به شرط اینکه برنامه ریزی و مدیریت درستی روی زندگی اعمال شه :)
پاسخ:
باهات موافقم اما آرامش هم کاملا نسبیه و قطعا کسی که قصد مهاجرت داره با برنامه ریزی اینکارو می کنه اما آلبرت قبول کن با وضعیت متغیر این کشور آرامش سخت به دست میاد عزیز دل برادر:)
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۵۹ نیمه سیب سقراطی
اولین گوشی مامانم رو که فروختیم افتاد دست یه آدم ناجور ! هنوزم که هنوزم مامانم میگه گوشیم حیف بود !!!
پاسخ:
کاملا مادرتون رو درک میکنم خانم:)
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۸ مهران مهرگان
چقدر قشنگ ! با کمی خیالپردازی بیشتر می شه در مورد سرنوشت مبل ها یه داستان نوشت :)
پاسخ:
درسته با خیالپردازی و کمی حوصله که البته من بیشتر وقتها ندارم:)
مرسی که برای اینجا وقت میذارید:)
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۳۷ فاطیما کیان
بعضی ادما پر از خوبین پر از رضایت پر از لبخندن :)
پاسخ:
با شما موافقم خانم:)
۱۹ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۳۷ فاطیما کیان
بعضی ادما پر از خوبین پر از رضایت پر از لبخندن :)
اتفاقا خیلیا همینجوری بدون برنامه ریزی میرن ... اگه از اون دسته افرادی که واسه تحصیل میرن و ساختار مشخصتری داره رو بذاریم کنار، خیلیا رو دیدم و شنیدم که همینجوری رفتن ... کلی هم ضرر کردن و پشیمون برگشتن !!!
یه سریا اینجا هیچ تلاشی برای رسیدن به اهدافشون نمیکنن بعد بهونشون این میشه تو این کشور نمیشه به چیزی رسید ...
پاسخ:
من نمیخوام کامل نظریه تو رو رد کنم ولی باور کن اینجا مدینه فاضله هم نیست برای کسانی که مدام دارند تلاش می کنند.
آره این میل به زیبایی ابدی (از بُعد اخلاقی) تو ذات همه آدما هست این نگرانی که حتی دوست داریم باقیاتمون بعد نبودن خودمون هم صالحات باشن و در مسیر خوبیها ازشون استفاده بشه تا پلیدیها... حس ترسناکیه دستمون از یه چیزی کوتاه میشه و نگران بشیم مبادا استفاده ای که دوست نداریم ازش شه... یاد شعر سوتک شریعتی افتادم که نگران بود بعد مرگش حتما سوتکی بشه دست پسرکی بازیگوش... کلا حس عجیب و غیرقابل توجیهیه این حس که منم همیشه البته داشتمش...
خوشحال نیستم بر عکس بقیه امیدوارم مبلها آخرین دوست داشتنیهایی باشن که ازتون جدا میشن به اجبار... :(
و البته یاد فیلم خودرو تهران 11 افتادم... اون پراید تیره (مشکی بود یا یشمی؟!) با صاحباش و داستانهای رنگ و وارنگشون....
پاسخ:
آره دقیقا همینه... کوتاه شدن دستمون از چیزهایی که بهشون تعلق داریم و بعد نگرانیم کجا میرن! دیدی انگار آدمو غیر آدم نداره؟! خیلی قشنگ تشریح کردی. مرسی
هیچ جایی از این جهان مدینه فاضله نیس :)