تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

تا سن پطرزبورگ

من اینجاییم و چراغم در این خانه می سوزد...

درباره بلاگ
تا سن پطرزبورگ

از همه شماهایی که اینجا رو دنبال می کنید و وقت میذارید بسیار سپاسگزارم. ببخشید اگر زود به زود نمی نویسم...

۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۰

گور پدر عنوان

به نظرم کمترین کار و آخرین کاری که می تونن برای یه محکوم به قصاص انجام بدن اینه که ازش بپرسند دوست داره در چه ساعتی از روز یا شب به دار کشیده بشه! من هیچوقت نفهمیدم چرا باید یک نفر رو صبح زود توی تاریک روشن هوا، دار زد. اون لحظه بهترین لحظه روزه. اصلا اون موقع صبح خوده خوده زندگیه. چرا باید یه نفرو در اون موقع صبح وقتی اردیبهشته و هوا خنکی لذت بخشی داره، دار زد؟ این همه سختی و عذاب رو چطور تحمل می کنه؟ اگه بغض کرده باشه چی؟ لابد وقتی طناب سفت میشه اشک هاش سرازیر میشن... دلش هوای پتوش توی خونه رو می کنه. اینکه توی این خنکی سرش رو بکنه زیر پتوش. هوای صبح های بهار که آدمو مست می کنه هجوم میاره به قلبش و حس می کنه میخواد از درون منفجر بشه. شاید اصلا هوس یک لیوان چای داغ و تازه دم بکنه. کسی چه میدونه؟! عادلانه نیست که جون کسی رو توی یک صبح اردیبهشت ماه بگیرند مخصوصا اگه به خاطر فقر نتونسته باشه پول دیه رو جور کنه و مخصوصا اگه نوجوونی باشه که چند ساله منتظرند هجده ساله بشه تا بعد قصاصش کنند. نه عادلانه نیست...

۹۵/۰۲/۲۶
7660 ...